رهرو سعادت
اگر بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است
اگر بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است
قال الصادق علیه السلام: مَنْ رَأَى أَخَاهُ عَلَى أَمْرٍ یكْرَهُهُ فَلَمْ یرُدَّهُ عَنْهُ وَ هُوَ یقْدِرُ عَلَیهِ فَقَدْ خَانَهُ ... (أمالی الصدوق ص270)
یعنی شما که مؤمن هستید، معارف دین، حرام و حلال را می شناسید، اگر برادر مؤمن خودتان را دیدید که سرگرم کاری است که شما کراهت از آن دارید، یعنی آن را بد و زشت می شمارید؛ ... اگر او را از آن کار باز ندارید در حالی که می توانید مانعِ انجام آن کار بشوید؛ اگر این طور عمل نکردید، فَقَد خانَه، به این برادر خیانت کرده اید. مثل کسی که در حال نوشیدنِ سمّی به خیال این که شربت است، می باشد، شما هم می دانید این زهر است، کشنده است، می توانید مانعِ او بشوید، امّا مانع نمی شوید! این که ما خیال کنیم در مسائل مادی و اجتماعی و سیاسی و امثال اینها وظیفه داریم که راهنمایی کنیم، اما در مسائلی که مربوط به دین می شود، این وظیفه را نداریم! این خطای بزرگی است. می بینید کسی نماز نمی خواند، می بینید کسی مشغول غیبت است، به فرائض بی اعتناست ، و ... باید او را از این کار باز دارید. رَدَّ، اعمّ از باز داشتن لسانی و غیر لسانی است . (یعنی) نگذارید این کار را بکند. نه آنکه فقط به او بگویید که او هم گاهی گوش کند، گاهی گوش نکند ! اگر به او علاقمندید، نباید بگذارید! اگر گذاشتید آن کار خلاف را بکند، این خیانت به اوست.
اگر بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی ، در مقدمه درس خارج 27 / 2/ 1394 ]
طلبه جوان و دختر فراری
طلبه جوان و دختر فراری
شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید. دختر پرسید: شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشهای از اتاق خوابید.
صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند. شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ....
محمد باقر گفت : شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... علت را پرسید. طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود.
هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع میگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره ازسر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.
حکایت آموزنده
آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:...
۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.
۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.
در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خودبینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.
حکایت آموزنده
ظهر شیطان را دیدم
نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت...
گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند...
شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!
گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟
گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟
شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر من.
پند سقراط
پند سقراط
روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر است. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:"در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم."
سقراط گفت:"چرا رنجیدی؟" مرد با تعجب گفت :"خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کننده است."
سقراط پرسید:...."اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد و بیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟"
مرد گفت:"مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود."
سقراط پرسید:"به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟"
مرد جواب داد:"احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم."
سقراط گفت:"همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است، روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد، هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش "غفلت" است و باید به جای دلخوری و رنجش، نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است، دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است
حکایت آموزنده
ثروت کوروش
زمانی کزروس به کوروش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی. کوروش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟...
گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت. کوروش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کوروش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کوروش را به گوششان رسانید.مردم هرچه در توان داشتند برای کوروش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.کوروش رو به کزروس کرد و گفت ،
ثروت من اینجاست.
اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها بودم .
امید نباید هرگز خاموش شود
امید نباید هرگز خاموش شود
چهار شمع به آرامی می سوختند، محیط آن قدر ساکت بود که می شد صدای صحبت آنها را شنید.
اولین شمع گفت: « من صلح هستم، هیچ کس نمی تواند مرا همیشه روشن نگه دارد. فکر می کنم که به زودی خاموش شوم. هنوز حرف شمع صلح تمام نشده بود که شعله آن کم و بعد خاموش شد. »
شمع دوم گفت: ...« من ایمان هستم، واقعا انگار کسی به من نیازی ندارد برای همین من دیگر رعبتی ندارم که بیشتر از این روشن بمانم . » حرف شمع ایمان که تمام شد ،نسیم ملایمی وزیدو آن را خاموش کرد.
وقتی نوبت به سومین شمع رسید با اندوه کفت: « من عشق هستم توانایی آن را ندارم که روشن بمانم، چون مردم مرا به کناری انداخته اند و اهمیتم را نمی فهمند، آها حتی فراموش کرده اند که به نزدیکترین کسان خود محبت کنند و عشق بورزند. » پس شمع عشق هم بی درنگ خاموش شد .
کودکی وارد اتاق شد و دید که سه شمع دیگر نمی سوزند. او گفت: « شما که می خواستید تا آخرین لحظه روشن بمانید، پس چرا دیگر نمی سوزید؟» چهارمین شمع گفت: « نگران نباشد، تا وقتی من روشن هستم، به کمک هم می توانیم شمع های دیگر را روشن کنیم. من امید هستم. » چشمان کودک درخشید، شمع امید را برداشت و بقیه شمع ها را روشن کرد.
بنابر این شعله امید هرگز نباید خاموش شود. ما باید همیشه امید و ایمان و صلح و عشق را در وجود خود حفظ کنیم.
چهار کلمه از هفت هزار کلمه !
چهار کلمه از هفت هزار کلمه !
روزی لقمان به فرزندش گفت: فرزندم! من هفت هزار کلمه حکمت آمیز آموختم، اما تو چهار کلمه بیاموز و حفظ کن که اگر به آنها عمل کنی، برای سعادت تو کافی است:
1. کِشتی خود را محکم بساز که دریا بسیار عمیق است.
2. بار خود را سبک کن که گردنه و گذرگاهی در پیش داری که گذشتن از آن بسیار دشوار است.
3. زاد و توشه بسیار بردار که سفرت بسیار دور و دراز است.
4. عملت را خالص گردان و کار را فقط برای رضای خدا انجام بده که قبول کننده عمل، بسیار بینا و داناست.
[ منبع : برگزیده ای از پندهای لقمان حکیم، ص 46 ]
رفتار عاقلانه !
رفتار عاقلانه !
عن ابی الحسن الرضا " علیه السلام " : أنَّهُ سُئِلَ مَا الْعَقْلُ؟ منظور از عقل در اینجا عقل عملی و معاشرتی است. از حضرت سئوال می شود که انسان عاقل چطور رفتاری باید داشته باشد که عاقلانه محسوب شود؟! فَقالَ - علیه السلام - حضرت جواب فرمودند :
1) التَّجَرُّعُ لِلْغُصَّةِ؛ غمهای خود را فروببرد... چون افشای غم و (غصه) در واقع افشای بخشی از زندگیِ خصوصی انسان است . که خلاف عقل است. البته فرو بردن غم به معنای این نیست که علاجی هم برای آن نیاندیشد! ... ،
2) وَ مُداهَنَةُ الاْعْداءِ ؛ (یعنی) با دشمنان مداهنه (و سازش) کنی، (منظور) اعداء در این جا دشمنان شخصی است. یعنی شما با کسی مشکل (شخصی) دارید ... یا تقصیر شماست یا تقصیر اوست ، می فرماید با او سازش کن ! این (دشمنی) را کسی تعمیم به دشمنی با دشمنان اصولی ، دشمنان فکری ، دشمنانی که با دین شما با استقلال شما با هویت شما معارضه میکنند ندهد ، این ، شامل آن نیست . در آنجا آیات قرآن و احکام و معارف اسلام خیلی روشن تکلیف را معین کرده اند؛
3) وَ مُدارةُ الاْصْدِقاءِ ؛ یعنی مدارا کردن با کسانی که با شما دوستند. مدارا به معنای ظاهر سازی نیست. یعنی کسانی که صدق دوستی با شما دارند ، اینها را با رفتار خوش خودتان از خودتان راضی نگهدارید.
[أمالی شیخ صدوق،ص 233،ح 17،شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی درس خارج 94/3/5]
چرا دعای ما مستجاب نمی شود؟
چرا دعای ما مستجاب نمی شود؟
در روایت داریم که شخصی از امام علیه السلام پرسید : مگر خداوند نفرموده اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ پس چرا دعای ما را مستجاب نمی کند؟ امام فرمودند زیرا خداوند در جایی دیگر فرموده است : و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم شما به عهد من وفا کنید تا من نیز به عهد شما وفا کنم. شما کی به عهد خداوند وفا کرده اید که اینک انتظار دارید خداوند به عهد شما وفا کند؟ شما ده صفت بد دارید : طالب بهشت هستید، اما برای رسیدن به آن کاری نمی کنید،از جهنم می ترسید،اما کارهایی که انسان را به جهنم می برد ترک نمی کنید. و ... پس علت اینکه دعای شما مستجاب نمی شود ،این است که انسان خوبی نیستید.
(روایت کامل در مواعظ العددیه ص 515 در محضر آیت الله مجتهدی، جلد اول، ص 166)
اگر من امروز رهبر انقلاب نبود
اگر من امروز رهبر انقلاب نبود
مقام معظم رهبری:
"اگر من امروز رهبر انقلاب نبودم،رئیس فضای مجازی کشور میشدم! رایانه ها و فضای مجازی و سایبری که الان در اختیار شماست ،اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید میتوانید یک کلمه حرف درست خودتان را به هزاران مستمعی که شما را نمیشناسند برسانید!این فرصت فوق العاده ایست مبادا این فرصت را ضایع کنید که اگر ضایع شد خداوند متعال از من و شما روز قیامت سوال خواهد کرد.
بیانات حضرت اقا در91/7/20
طمع شیطان !
طمع شیطان !
در روایتی آمده است که شیطان بر حضرت یحیی متمثل شد، در حالی که در دستش زنجیر هایی بود. حضرت پرسید: این زنجیرها چیست؟ گفت: این ها بندهایی است که با آن انسان ها را در بند می کنم. پرسید: برای من هم چیزی داری؟ شیطان گفت: گاه که غذای سیری می خوری و سنگین می شوی و در نماز و ذکر سنگین هستی، به تو طمع می کنم و خوشم می آید. حضرت یحیی فرمود: دیگر عهد می بندم که شکم خود را پر نکنم. شیطان هم گفت: من عهد می کنم که دیگر مؤمنی را نصیحت نکنم.
[ وسائل الشیعه ، ج 24 ،ص241 ؛ / بهشت وجهنم، مسعود عالی، صفحه ی151]
اگر بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است
اگر بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است
قال الصادق علیه السلام: مَنْ رَأَى أَخَاهُ عَلَى أَمْرٍ یكْرَهُهُ فَلَمْ یرُدَّهُ عَنْهُ وَ هُوَ یقْدِرُ عَلَیهِ فَقَدْ خَانَهُ ... (أمالی الصدوق ص270)
یعنی شما که مؤمن هستید، معارف دین، حرام و حلال را می شناسید، اگر برادر مؤمن خودتان را دیدید که سرگرم کاری است که شما کراهت از آن دارید، یعنی آن را بد و زشت می شمارید؛... اگر او را از آن کار باز ندارید در حالی که می توانید مانعِ انجام آن کار بشوید؛ اگر این طور عمل نکردید، فَقَد خانَه، به این برادر خیانت کرده اید.
مثل کسی که در حال نوشیدنِ سمّی به خیال این که شربت است، می باشد، شما هم می دانید این زهر است، کشنده است، می توانید مانعِ او بشوید، امّا مانع نمی شوید! این که ما خیال کنیم در مسائل مادی و اجتماعی و سیاسی و امثال اینها وظیفه داریم که راهنمایی کنیم، اما در مسائلی که مربوط به دین می شود، این وظیفه را نداریم! این خطای بزرگی است.
می بینید کسی نماز نمی خواند، می بینید کسی مشغول غیبت است، به فرائض بی اعتناست و ... باید او را از این کار باز دارید. رَدَّ، اعمّ از باز داشتن لسانی و غیر لسانی است. (یعنی) نگذارید این کار را بکند. نه آنکه فقط به او بگویید که او هم گاهی گوش کند، گاهی گوش نکند ! اگر به او علاقمندید، نباید بگذارید! اگر گذاشتید آن کار خلاف را بکند، این خیانت به اوست.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی ، در مقدمه درس خارج 27 / 2/ 1394 ]
جلب دلها با اخلاق حسنه و خصال نیک
عَن الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحمّدٍ عَن أَبیه عَن آبائِهِ عَلَیهِمُالسّلام قَال قَالَ رَسُولُ الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه إنَّکُم لَن تَسَعُوا النَّاسَ بِأَموالِکُم فَسِعُوهُم بِأَخلَاقِکُم (۱)
یعنی شما این ظرفیت را ندارید که همهی مردم را [با اموالتان] در حیطهی محبّت خود و در حیطهی ارتباط با خود نگه دارید؛ با مال این کار را نمیتوانید بکنید اما یک وسیلهای دارید برای اینکه بتوانید دلهای همه یا اکثر مردم را به خودتان نزدیک کنید. آن چیست؟ آن «اخلاق» است.
اگر شما تواضع بورزید، اگر آدم صادقی باشید، اگر علیه این و آن حرکت مخرّبی انجام ندهید، اگر کسی باشید که بر روی حرف خودتان میایستید -اینها صفاتی است که مردم این صفات را دوست میدارند- پس میتوانید با این خُلق خوب، با این اخلاق حسنه و خصال نیک، دل مردم را به طرف خودتان جذب کنید.
[الامالی شیخ صدوق، صفحهی 62 شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی، درس خارج 26/ 2/ 1395]
امين الله باشيد
حضرت آيت الله جوادي آملي در فرازی از درس اخلاق
مبادا اگر جايي به عنوان خبرنگار رفتيم و سخني شنيديم به ميل خود آن مطلب را تفسير كنيم يا خداي ناكرده به ميل خود تطبيق كنيم و از این طریق با آبروي كسي بازي كنيم؛ چون ذات اقدس الهي آبروي مؤمن را به اين آساني مورد تعرّض ديگري قرار نميدهد.
فرمود به ميل خودتان تطبيق نكنيد، به ميل خودتان تفسير نكنيد، امين الله باشيد اگر امانت را حفظ كرديد هم در دنيا محفوظيد و هم در آخرت اما اگر خداي ناكرده ما با آبروي كسي بازي كرديم ذات اقدس الهي در فرصت لازم و ضروري آبروي ما را ممكن است از بين ببرد.
10 نکته ای که آیت الله مکارم به روحانی گفت
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی فرمودند: شما مرد موفقی هستید و بحمدالله خدمات شایسته ای کردید ولی می دانیم حجم مشکلات زیاد است و به یقین یک شبه حل نمی شود.
سپس معظم له افزودند: مردم در نامه ها و ملاقات های خود با ما نگرانی هایی دارند که من میل دارم ده مورد آن را برای جنابعالی منعکس کنم تا ان شاءالله روی آن تأکید بیشتری داشته باشید.
نخست در مورد واحدهای تولیدی است که متأسفانه هنوز بسیاری از آنها راه نیفتاده و می دانیم بدون تکیه بر تولید داخلی اقتصاد مقاومتی صورت نمی گیرد و اصولا کل مسائل اقتصادی زیر سؤال می رود.
دیگر اینکه باید بازرسی ها جامع تر و گسترده تر باشد تا تخلفاتی مانند آنچه در بیمه صورت گرفت که همه را متحیر ساخت صورت نگیرد و افرادی ده ها میلیون تومان در ماه حقوق بگیرند در حالی که بیمه بدهی خود را به پزشکان و بیمارستان ها نپرداخته باشد.
سپس ایشان اشاره به واردات بی رویه کردند که تولیدکنندگان از آن ناراحتند و معتقدند تا جلوی این کار گرفته نشود تولید داخلی جان نخواهد گرفت.
معظم له اشاره به تعداد زیاد بیکاران مخصوصا جوانان بیکار کردند که مردم از آن نگرانند چرا که بیکاری سرچشمه انواع ناهنجاری های اجتماعی است. لازم است توصیه کنید مسئولین تلاش بیشتری در این زمینه انجام دهند.
سپس فرمودند: از طرف دیگر مردم شاکی هستند که متأسفانه جناح ها همچنان جناحی فکر می کنند و ای بسا منافع جناح خود را بر منافع کشور و مردم مقدم می دارند، سزاوار است جنابعالی توصیه مؤکدی به همه آنها کنید که تنها به منافع مردم و نظام بیندیشند.
دیگر این که می دانیم آمریکایی ها بخش مهمی از تعهدات خود را عمل نکرده اند باید مرتبا از آنها مطالبه کرد که اگر طلبکاری نکنیم بدهکار خواهیم شد.
دیگر این که عده ای از مردم از پاره ای از مالیات هایی که عادلانه نیست مانند بخش هایی از مالیات بر ارزش افزوده شکایت دارند لازم است به مسئولین مالیاتی تأکید شود که مالیات را عادلانه محاسبه کنند تا مردم نسبت به نظام جمهوری اسلامی خوش بین باشند.
یارانه ها موضوع دیگری بود که معظم له به آن اشاره کردند فرمودند: می دانید این سنگ بزرگی است که در چاه افکنده شده باید عقلا دست به دست هم دهند و آن را از چاه بیرون کشند و یارانه ها مخصوص گروه آسیب پذیر و نیازمند جامعه گردد و در شرایط فعلی متأسفانه مبالغ سنگینی هزینۀ افرادی می شود که به آن نیازی ندارد و کارهای تولیدی گرفتار مشکل می گردد.
معظم له افزودند: در مقابل زیاده خواهی های آمریکا باید محکم ایستاد اگر محکم نایستیم یک روز نوبت وسائل دفاعی ما می شود، و خواهان تعطیل آن هستند، روز دیگر مسأله حقوق بشر را بهانه می کنند و سرانجام به رسمیت شناختن اسرائیل را پیشنهاد خواهند کرد. آنها دائماً به دنبال بهانه ای هستند و همۀ بهانه ها برای این است که ایران تبدیل به قدرتی در منطقه و در جهان شده است.
دهمین نکته ای را که معظم له به آن اشاره کردند و تأکید زیادی دربارۀ آن داشتند مسائل فرهنگی و مفاسد سایت ها و شبکه های اجتماعی بود، و افزودند: آنها از یکسو به تمام مقدسات ما توهین می کنند و زشت ترین سخنان را دربارۀ خدا و پیامبر و ائمه هدی علیهم السلام و مسئولین نظام منتشر می سازند، و از یکسو اراذال و اوباش را تشویق به کارهای خلاف خود می کنند و سرانجام با برنامه های بسیار مستهجن نه تنها در امر حجاب بلکه در همه چیز برای از هم پاشیدن خانواده ها و تضعیف روحیه دشمن ستیزی جوانان تلاش دارند.
معظم له مدارک مستندی که به وسیله بعضی از مسئولین دلسوز تهیه شده بود به ایشان سپردند تا دستور دهند مورد بررسی اکید واقع شود.
منتخبی از جملات قصار عارف نامی شیخ ابوالحسن خرقانی
منتخبی از جملات قصار عارف نامی شیخ ابوالحسن خرقانی :
* خدای را آنجا دیدم که خود را ندیدم.
* سفر پنج است : اول) به پای ، دوم) به دل ، سوم) به همت ، چهارم) به دیدار ، پنجم) در فنای نفس.
* چون نیستی خویش به وی دهی ، او نیز هستی خویش به تو دهد.
* آن کس که نماز کند و روزه دارد به خلق نزدیک بود و آن کسی که فکرت کند به خدای.
* عافیت در تنهائی یافتم و سلامت در خاموشی.
* بهترین چیزها، دلی است که در وی هیچ بدی نباشد.
* تا توطالب دنیا باشی، دنیا بر تو سلطان است، و چون از وی رو برگردانی تو بر وی سلطان باشی.
* الهی خلق تو شکر نعمتهای تو کنند من شکر بودن تو نعمت،بودن توست.
* بامداد، عالم برخیزد، طلب زیادتی علم کند و زاهد، طلب زیادتی زهد کند و ابو الحسن در بند آن بود که سروری به دل برادری رساند.
* مرید من آنست که بر کنار دوزخ بایستد و هرکه را خواهند به دوزخ برند دستش گیرد و به بهشت فرستد و خود به جای او به دوزخ رود.
نظر رهبر انقلاب پیرامون استفاده از فضای مجازی
نظر رهبر انقلاب پیرامون استفاده از فضای مجازی
مقام معظم رهبری در دیدار معلمان و فرهنگیان فرمودند: «جوانان با فضای مجازی سروکار دارند، با برنامههای علمیاش، با اینترنتش، با شبکههای اجتماعیاش، با مبادلات و امثال اینها سروکار دارند؛ خب، اینجا لغزشگاه است.
هیچکس نمیگوید آقا جادّه نکش. اگر شما در یک منطقهای جادّهای لازم دارید، خیلی خب، جادّه بکش، جادّهی اتوبان هم بکش امّا مواظب باش! آنجایی که ریزش کوه محتمل است، آنجا محاسبهی لازم را بکنید. ما نمیگوییم این راه را ببندید؛ نه، اینکه بیعقلی است... از این استفاده کنید منتها استفادهی درست».
1395/02/13
بدان چه داری میگویی!
بدان چه داری میگویی!
عن سُلیمان بن جعفرِ الجَعفری قالْ سَمِعتُ موسی بن جعفرٍ علیهالسلام یَقولْ مَرَّ أمیرالمؤمنین علیُّ بنُ ابیطالبٍ علیهالسلام بِالرَّجُلٍ یَتَکَلَّمُ بِفُضولِ الکلام فَوَقَفَ عَلیه ثُمَّ قالْ إنَّکَ تُملی عَلی حافِظَیکَ کتاباً إلی رَبِّک فتَکَلَّم بِما یَعنیک وَ دَعْ ما لا یَعنیک [ الامالی شیخ صدوق، صفحهی 85 ]
سخنان زیادی، سخنان بیهوده، سخنانی که برای گوینده و شنونده هیچ سودی به همراه ندارد، داشت اینجور حرفهایی میزد. فَوَقَفَ عَلیه ، امیرالمؤمنین دارد در راه عبور میکند، میبیند که یک نفری ایستاده، دارد همینطور حرف بیخود میزند؛ حرفهایی که هیچ فایدهای بر آن مترتب نیست؛ نه برای گوینده و نه برای شنونده. حضرت ایستاد. ثُمَّ قالْ إنَّکَ تُملی عَلی حافِظَیکَ کتاباً إلی رَبِّک ، [و به آن مرد فرمود:] تو داری [حرفهایت را] املاء میکنی بر این دو فرشتهای که محـافظ و مراقـب تو هسـتند. داری نوشتهای را بر ایـنها املاء میکنی؛ تو میگـویی و ایـن ها هـم مینویسند. کلمه به کلمهی آنچه که از زبان من و شما خارج میشود نوشته میشود. این نوشته بعداً ممکن است به ضرر ما تمام بشود. بدانیم چه داریم میگوییم. فتَکَلَّم بِما یَعنیک به آن چیزی که برای تو مهم است سخن بگو و زبان باز کن. وَ دَعْ ما لا یَعنیک، آنچه که برای تو مهم نیست، گفتنش فایدهای ندارد یا ضرر دارد، آن را رها کن. بدان چه داری میگویی.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی در مقدمه درس خارج ]
بدانید در آینده، خرمشهرها، در پیش است
بدانید در آینده، خرمشهرها، در پیش است
حضرت آیت الله خامنهای فرمانده معظم کل قوا:
بدانید در آینده، خرمشهرها، در پیش است؛ البته نه در میدان جنگ نظامی، بلکه در میدانی که ویرانیهای جنگ نظامی را ندارد و برعکس آبادانی نیز بهدنبال دارد اما از جنگ نظامی سختتر است...
امروز برای کشور ما احتمال وقوع جنگ نظامیِ سنتی بسیار ضعیف است اما مسئله جهاد باقی است و این جهاد که منطقی قرآنی و اسلامی دارد، «جهاد کبیر» و به معنای «ایستادگی، مقاومت و پیروی نکردن از کفار و مشرکین» است...
تأکید بر اجرای اقتصاد مقاومتی، بخش اقتصادی این جهاد است»؛ «تأکید بر این موضوع که جوانان مؤمن، حزباللهی و انقلابی به کارهای فرهنگی خودجوش با قدرت ادامه دهند و دستگاههای فرهنگی نیز در همین جهت حرکت کنند، بخش فرهنگی این جهاد است»؛ و «تأکید بر استفاده از همه ظرفیتها و استعدادهای کشور در مسیر پیشرفت، بخش فعال اجتماعی این جهاد کبیر است»...
امروز دشمن از وارد کردن ضربه اساسی به نظام اسلامی ناامید است اما با استفاده از ابزارهای مختلف و پیچیده در صدد نفوذ است تا هویت جوان ایرانی، هویت مورد پسند آمریکا و استکبار باشد زیرا در این صورت برای پیاده کردن اهداف و نقشههای خود مشکل و هزینهای نخواهد داشت...
[سوم خرداد 1395 سالروز فتح خرمشهر، افسری و تربیت پاسداری دانشگاه امام حسین(ع)]
بهترین بندگان خدا چه کسانی هستند؟
بهترین بندگان خدا چه کسانی هستند؟
عَن أَبِی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ بَاقِرِ عَلَیهِالسَّلَام قَال سُئِلَ رَسُولُ الله صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِه عَن خِیارِ العِباد؛ فَقَال أَلَّذِینَ إِذَا أَحسَنُوا إِستَبشَرُوا وَ إِذَا أَسَاءُوا إِستَغفَرُوا وَ إِذَا أُعطُوا شَکَرُوا وَ إِذَا ابتلوا صَبرُوا وَ إِذَا غَضِبُوا غَفَرُوا (۱)
بهترین بندگان چه کسانی هستند؟ این را از پیغمبر اکرم کسی سؤال کرد؛ [حضرت در پاسخ فرمودند: بهترین بندگان کسانی هستند که:]
وقتی کار نیک میکنند خوشحالند که کار خوب کردهاند. این خوشحالی ارتباطی ندارد به اینکه انسان غرور پیدا کند و عُجب به کار خیر پیدا کند. این دو چیز است. اینها را از هم تفکیک کنیم. یکوقت انسان دو رکعت نماز که میخواند خیال میکند در یک مرتبهی عالی [قرار دارد]. عُجب یعنی خودشیفتگی، خودفریفتگی، خودشگفتی به انسان دست میدهد؛ این مذموم است.
در مورد اسائه -کار بد انجام دادن- به این اکتفا نشده است که بگوییم وقتی [کسی] کار بد انجام داد ناراحت باشد، نه، ناراحتی کافی نیست؛ عملی هم دنبالش لازم است و آن عمل عبارت است از استغفار؛ از خدای متعال عذرخواهی کند، وقتی کار بدی کرد -استغفار یعنی عذرخواهی کردن- از خدا عذرخواهی کند، معذرتخواهی کند.
وقتی خدای متعال به او چیزی میدهد، او سپاسگزار باشد؛ یعنی وقتی نعمتهای الهی را متذکر میشود، نعمتهای الهی را میبیند یا نعمت جدیدی به او داده میشود، او شکرگزار باشد، غافل نباشد از اینکه خدای متعال این نعمت را به او داده است.
وقتی هم که یک ابتلایی در زندگی اینها پیش آمد، مشکلی برایشان پیش آمد، در آن هم صبر کنند.
وقتی از کسی خشمگین شدند، از او بگذرند، او را بیامرزند؛ البته طبیعی است که این غضب لله نیست، این غضب لِشخص است. واِلّا غضب لله را ما حق نداریم به خاطر اهواءِ خودمان یا به خاطر چیزی، وقتی یک جایی لله غضب کردیم، اینجا آن غضب را باید ادامه بدهیم، باید حفظ کنیم.
[ الامالی شیخ صدوق، صفحهی ۶۰ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی ، در مقدمه درس خارج 3 / 3/ 1395 ]
حضور در محضر الهی
حضور در محضر الهی
امام جواد علیه السلام فرمودند: اِعْلَمْ أَنَّک لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَینِ اللَّهِ فَانْظُرْ کیفَ تَکونُ؛ بدان که در برابر دیده خدایی و متوجه باش که چگونه ای.
بدان که تو از دید خداوند مخفی نیستی، دقت کن چگونه باید باشی.
آنچه بیشتر از همه برای سالک اهمیت داشته و در تمامی لحظات نباید از آن غافل باشد، دقت در این امر است که بداند، همیشه در محضر الهی به سر می برد، و در مَنظر مرعای او است. گفتار نورانی ای که از حضرت امام خمینی رحمة الله به یادگار مانده است نیز، احتمالاً برداشتی از این روایت امام جواد علیه السلام بوده است که فرمودند: عالَم محضر خدا است، در محضر خدا معصیت نکنید.
الهی! به حق خودت حضورم ده، و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
الهی! چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم[1]
[1] الهی نامه، علامه حسن زاده آملی، چ اول، بوستان کتاب، ص 4 و 3.
از امتیازات یک بانوی مسلمان
از امتیازات یک بانوی مسلمان
از امتیازات یک بانوی مسلمان توفیق او در امر همسرداری است. اگر در میان زن و شوهر، یکی از آنان فداکاری و عفو و گذشت بیشتری داشته باشد، مطمئناً کار به مشاجره و نزاع خانوادگی منجر نخواهد شد. بنابراین، کم توقع بودن، گلایه نکردن و صبر و استقامت در سختیهای زندگی توسط زنان با ایمان می تواند کمک شایانی به استحکام ارکان خانواده بکند. فرازی از زندگی و سخن حضرت زهرا (س) در این زمینه راهکار جالبی برای همسران شایسته می باشد.
در یکی از روزهای پر مشقت، غذا در منزل امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) کمیاب شده بود. امام از همسرش پرسید:" فاطمه جان! غذایی داری که مقداری تناول کنیم؟فاطمه (س) پاسخ داد: سوگند به آن خدایی که مقام و عظمت تو را بالا برد! سه روز است
که غذای کافی در منزل نداریم و مقدار اندکی هم که داشتیم به شما بخشیدم و خودم رنج گرسنگی را تحمل کردم.
امام علی (ع) فرمود: چرا به من اطلاع ندادی؟" حضرت زهرا (س) پاسخ داد:
«کانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله نَهَانِی أَنْ أَسْأَلَک شَیئاً فَقَالَ لَا تَسْأَلِی ابْنَ عَمِّک شَیئاً إِنْ جَاءَک بِشَی ءٍ عَفْواً وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِیهِ»[1]
رسول خداصلی الله علیه وآله مرا نهی فرموده است که از تو چیزی بخواهم و به من سفارش کرده که: از پسر عمویت چیزی درخواست نکن! اگر خودش چیزی آورد، بپذیر وگرنه خودت درخواست نکن!
[1] تفسير عياشى، ج 1، ص 171.
وقت اضافه برای خدا
وقت اضافه برای خدا
ﭼﻘﺪر ﺧﻨﺪه دار است ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳــﺎﻋﺖ ﺧﻠﻮت ﮐﺮدن ﺑﺎ ﺧﺪا ﻃﻮﻻﻧﯽ و ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎﺳﺖ، وﻟﯽ 90 دﻗﯿﻘﻪ ﺑﺎزی ﯾﮏ ﺗﯿﻢ ﻓﻮﺗﺒﺎل ﻣﺜﻞ ﺑﺎد ﻣﯽ ﮔﺬرد!
ﭼﻘــﺪر خنده دار است ﮐﻪ ﺻﺪ ﻫﺰار ﺗﻮﻣــﺎن ﮐﻤﮏ در راه ﺧﺪا ﻣﺒﻠﻎ ﺑﺴــﯿﺎر هنگفتی است، اﻣﺎ وﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻤان ﻣﻘﺪار ﭘﻮل ﺑﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﯽ روﯾﻢ ﮐﻢ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ می آید!
ﭼﻘﺪر خنده دار است ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳــﺎﻋﺖ ﻋﺒﺎدت، ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ می آید، وﻟﯽ دو ﺳﺎﻋﺖ ﻓﯿﻠﻢ دﯾﺪن ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯽ ﮔﺬرد!
ﭼﻘــﺪر خنده دار است ﮐﻪ وﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاهیم دﻋﺎ ﮐﻨﯿﻢ، ﻫﺮ چه ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ، ﭼﯿــﺰی ﺑﻪ ذهن ما نمی آید، اﻣﺎ وﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ خواهیم ﺑﺎ دوستمان ﺣﺮف ﺑﺰﻧﯿﻢ ﻫﯿﭻ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺪارﯾﻢ!
ﭼﻘﺪر خنده دار است ﮐﻪ وﻗﺘﯽ ﻣﺴــﺎﺑﻘﻪ ورزﺷــﯽ ﺗﯿــﻢ ﻣﺤﺒﻮبمان ﺑﻪ وﻗﺖ اﺿﺎﻓــﯽ ﻣﯽ کشد، ﻟﺬت ﻣﯽ ﺑﺮﯾــﻢ و از ﻫﯿﺠــﺎن در ﭘﻮﺳــﺖ ﺧﻮد ﻧﻤﯽ ﮔﻨﺠﯿﻢ، اﻣﺎ وﻗﺘﯽ ﻣﺮاﺳــﻢ دﻋﺎ و ﻧﯿﺎﯾﺶ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻣﯽ شود، ﺷــﮑﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ و آزرده ﺧﺎﻃﺮ ﻣﯽ شویم!
ﭼﻘﺪر خنده دار است ﮐﻪ ﺧﻮاندن ﯾﮏ ﺻﻔﺤﻪ و ﯾﺎ ﺑﺨﺸــﯽ از ﮐﺘﺎب آﺳﻤﺎﻧﯽ سخت است، اﻣﺎ ﺧﻮاﻧﺪن ﺻﺪ ﺳﻄﺮ از ﭘﺮﻓﺮوﺷﺘﺮﯾﻦ ﮐﺘﺎب رﻣﺎن دﻧﯿﺎ آسان!
ﭼﻘﺪر خنده دار است ﮐﻪ ﺳــﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎی ردیف ﺟﻠﻮ در ﯾﮏ ﮐﻨﺴــﺮت ﯾﺎ ﻣﺴــﺎﺑﻘﻪ را رزرو ﮐﻨﯿﻢ، اﻣﺎ در نماز جماعت تمایل به صف آخر داریم!
ﭼﻘﺪر خنده دار است ﮐﻪ ﺷــﺎﯾﻌﺎت روزﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ و ﻣﺠــﻼت را ﺑﻪ راﺣﺘﯽ ﺑﺎور ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ، اﻣﺎ ﺳﺨﻨﺎن ﺧﺪا را ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﺎور ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ!
ﭼﻘﺪر خنده دار است ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺮدم ﻣﯽ ﺧﻮاهند ﺑﺪون اﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﭼﯿﺰی اﻋﺘﻘﺎد ﭘﯿﺪا ﮐﻨﻨﺪ و ﯾﺎ ﮐﺎری در راه ﺧﺪا اﻧﺠﺎم ﺑﺪهند ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮوند!
ﭼﻘﺪر خنده دار است ﮐﻪ وﻗﺘﯽ ﺟﻮﮐﯽ را از ﻃﺮﯾﻖ ﭘﯿﺎم ﮐﻮﺗﺎه و ﯾﺎ اﯾﻤﯿﻞ ﺑﻪ دﯾﮕﺮان ارﺳــﺎل ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ آﺗﺸــﯽ ﮐﻪ در ﺟﻨﮕﻠﯽ اﻧﺪاﺧﺘﻪ شده، ﻫﻤﻪ ﺟﺎ را ﻓﺮا ﻣﯽ ﮔﯿﺮد، اﻣﺎ وﻗﺘﯽ ﺳــﺨﻦ و ﭘﯿﺎم اﻟﻬﯽ را ﻣﯽ ﺷــﻨﻮﯾﻢ دو ﺑﺮاﺑﺮ در ﻣﻮرد ﮔﻔﺘﻦ ﯾﺎ ﻧﮕﻔﺘﻦ آن ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ!
ﺧﻨﺪه دارد، اﯾﻨﻄﻮر ﻧﯿﺴﺖ؟
دارﯾﺪ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪ؟
دارﯾﺪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
اﯾﻦ ﺣﺮف ها را ﺑﻪ ﮔﻮش ﺑﻘﯿﻪ ﻫﻢ برسانید و از ﺧﺪاوﻧﺪ ﺳﭙﺎﺳــﮕﺰار ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ او ﺧﺪای دوﺳﺖ داﺷﺘﻨﯽ و ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ اﺳﺖ.
آﯾﺎ اﯾﻦ ﺧﻨﺪه دار ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ وﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﯿﺪ اﯾﻦ حرف ها را را ﺑﻪ ﺑﻘﯿﻪ ﺑﺰﻧﯿﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ را از ﻟﯿﺴﺖ ﺧﻮد ﭘﺎک ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ این که مطمئن هستید که آنها ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ اﻋﺘﻘﺎد ﻧﺪارﻧﺪ.
اﯾــﻦ اﺷــﺘﺒﺎه بزرگی است، اگر ﻓﮑــﺮ می کنید که دﯾﮕــﺮان اﻋﺘﻘﺎدشان از ﻣﺎ ﺿﻌﯿﻒ تر است!!
مواظب باشیم
مواظب باشیم
مواظب رایحه حرفهایمان باشیم... حرفها رایحه دارند.... بو دارند....
عطر دارند.... رایحه حرف هایمان تا ساعت ها روی جان و تن می نشیند!
تا مدت ها در فضا میماند.... تا سال ها در خاطره ها جا خوش میکند....
عطر حرف های مان، هر چه باشد؛
تند و تلخ، گرم و شیرین، تیز و شورانگیز آرام و روح انگیز و...
ما را، در خاطره ها به یاد می آورد.....
شمیم رایحه حرف هایت را انتخاب کن؛ بدان که به یادهامی مانند...!
جملات کوتاه
جملات کوتاه
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود
نه گل باش تا اسیر خاک شوی
نه باران باش تا در خاک فرو روی
بلکه خاک باش تا گل از تو روید و باران به خاطرتوببارد
آنان که پیروز می شوند همان هایی هستند که از مشورت دوستان بهره می برند
ما همیشه وقت کافی داریم به شرط آنکه هم بخواهیم و هم درست از آن استفاده کنیم
دل نوشته
دل نوشته
اين روزها همه چيز عوض شده است
در جايی زندگی می کنيم که:
هرزگی ، مد
کفر گفتن ، روشنفکری
بي آبرويی ، کلاس
مستی و دود ، تفريح
دزدی و لاشخوری و گرگ بودن ، رمز موفقيت است...
ایستادگی کن ،
ایستادگی کن ،
ایستادگی کن ؛
و ایستادگی کن ...
و به یاد داشته باش که لشکری از کلاغ ها، جرات نزدیک شدن به مترسکی که
ایستادگی را فقط به نمایش می گذارد ندارند.
و ما را ایستاده آفرید، تا ایستادگی را از یاد نبریم ...
دل نوشته
دل نوشته
سه چیز را با احتیاط بردار : قدم، قلم، قسم
سه چیز را پاک نگه دار : جسم، لباس، خیال
از سه چیز خود را نگهدار : افسوس، فریاد، نفرین کردن
سه چیز را بکار بگیر : عقل، همت، صبر
اما سه چیز را آلوده نکن : قلب، زبان، چشم
و سه چیز را هیچوقت فراموش نکن : خدا، مرگ، دوست
حتمی بودن مرگ و تجسم اعمال انسان
حتمی بودن مرگ و تجسم اعمال انسان
فی الکافی عَن الصادقَ علیهالسلام جاءَ جَبرَئیلُ اِلَی النَّبیُّ صلیاللهعلیهوآله فَقالَ یا محمد عِشْ ما شِئت فَاِنَّکَ مَیِّت وَ اَحبِب مَنْ شِئت فَاِنَّکَ مُفارِقُه وَ اعمَل ما شِئت فَاِنَّکَ مُلاقیه(۱)
جبرئیل به پیغمبر عرض کرد که هر چه زندگی بکنی بالاخره سرانجام مرگ است.
این هم تعبیر دیگری از همان بیان قبلی است با اندکی تفاوت. این هم جزو مسلمات عالم است که هر چه را که دوست بداری یک روزی از تو جدا خواهد شد.
همهی این اشیائی که انسان در دنیا دوست میدارد، فرزند را، مال را، اشیای گوناگون را، مقام را، هر چه دوست میدارید، بدانید و بدانیم که قطعاً یک روز بین ما و این محبوب ما جدایی خواهد افتاد.
این از جملهی آن چیزهایی است که حکمت است و میخواهند این را به ما تعلیم بدهند. این دیگر جزو بینات و ضروریات محسوس ما نیست.
میفرماید هر کاری که دوست میداری بکن؛ شک نداشته باش در اینکه با این کار ملاقات خواهی کرد. این کار را خواهی دید.
در قیامت بحث تجسم اعمال یکی از آن مباحث مهم است. فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (۲)
عمل را میبینیم. باطن و حقیقت آن عملی که ما اینجا انجام میدهیم، آنجا خودش را به ما نشان میدهد.
۱) الشافی، صفحهی ۸۷۴
۲) آیات ۷ و ۸، سورهی مبارکهی زلزلة
پس هر که به اندازهی ذرهای نیکی کند آن را ببیند و هر که به اندازهی ذرهای بدی کند آن را ببیند.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی ، در مقدمه درس خارج 9/ 3/ 1395 ]
شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ،ما را نمی خواهند
شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ،ما را نمی خواهند
مرحوم فشندی تهرانی می گوید: «در مسجد جمکران اعمال را به جا آورده، به همراه همسرم بر می گشتم. در راه، آقایی نورانی را دیدم که داخل صحن شده، قصد دارند به طرف مسجد بروند. با خود گفتم: این سید در این هوای گرم تابستان تازه از راه رسیده و [حتماً]تشنه است. به طرف سید رفتم و ظرف آبی را به ایشان تعارف کردم. [سید ظرف آب را گرفت و نوشید] و ظرف آن را برگرداند در این حال عرضه داشتم: آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید تا امر فرج ایشان نزدیک شود! آقا فرمودند: «شیعیان ما به اندازه آب خوردنی، ما را نمی خواهند. اگر بخواهند ،دعا می کنند و فرج ما می رسد». این سخن را فرمود و تا نگاه کردم کسی را ندیدم. فهمیدم که وجود اقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را زیارت کرده ام و حضرتش، امر به دعا کرده است»
[کتاب شیفتگان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته: احمد قاضی زاهدی جلد ۱صفحه۱۵۵]
در همه حال دعا؛
در همه حال دعا؛
عن الصادق جعفر بن محمد«علیه السلام»،عن ابیه،عن آبائه«علیهم السلام»أَنَّ علیّاً«علیه السلام»کان یقول:ما مِن احدٍ اُبتلِیَ و إن عظُمَت بَلواه بأحقَّ بالدعاءِ مِن المُعافی الذی لایَأمنُ البلاء. (امالی،صفحه ی 337 )
گاهی ما دچار گرفتاری می شویم،دچار بلا می شویم، دعا می کنیم. فرض بفرمایید بیماریِ سختی، قرضی، مشکل اجتماعی،... برایمان پیش می آید، که دچار یک بلیّه ای می شویم. این موجب می شود که با تضرع دعا کنیم، التماس کنیم، از خدای متعال بخواهیم. گاهی هست که هیچ گرفتاری ای هم علی الظاهر نداریم؛ (و) در حال عافیتیم. اینجا هم باید دعا کنیم؟ حضرت می فرمایند: آن کسی که دچار بلا نیست و در حال عافیت است و مشکلی علی الظاهر ندارد، این هم به اندازه ی آن کسی که مشکل دارد، شایسته است که دعا کند. چرا؟ برای این که این کسی هم که در حال عافیت است، لایَأمَن البلاء، ایمن نیست از اینکه بلا متوجه او بشود. امروز سالمیم، این ساعت سالمیم، یک ساعت دیگر ممکن است دچار یک بلایی بشو(یم). کسی از عزیزان انسان دچار یک مشکل بشود، (یا) یک حادثه ای برایمان پیش بیاید که یک مشکل درست کند،لایَأمَن البلاء. دعا را در همه حال بایستی داشت. از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمودند من دوست دارم یک روز سیر باشم، یک روز گرسنه؛ تا آن روزی که سیرم دعا کنم و شکر کنم. آن روزی که گرسنه هستم، دعا کنم و درخواست کنم. در همه حال دعا؛ در حال سیری هم دعا، در حال گرسنگی هم دعا، در حال عافیت هم دعا، در حال بلاء هم دعا، در حال صحّت هم دعا، در حال بیماری هم دعا. دعا و توسل را به طور دائم بایستی حفظ کرد. این جمله ی امیرالمؤمنین جمله ی زیبا و بسیار پرمغزی است.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی ، دوشنبه1394/2/21]
شاخض های انقلابی گری
انقلابی گری از دیدگاه رهبر انقلاب
رهبر انقلاب در تبیین معیارهای اصلی انقلابی گری پنج شاخص عمده را برشمردند:
1- پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی انقلاب اسلامی.
2- هدف گیری مستمر آرمانها و همت بلند برای رسیدن به آنها.
3- پایبندی به استقلال همه جانبه کشور.
4- حساسیت در برابر دشمن و تبعیت نکردن از او.
5- تقوای دینی و سیاسی.
توصیه های مقام معظم رهبری به مردم عبارتند از:
1- توجه به امام به عنوان یک الگوی کامل.
امام در همه شاخصها در بالاترین سطح قرار دارد و باید به عنوان یک الگوی کامل مورد توجه و اهتمام قرار گیرد. تأمل و تعمق مستمر در صحیفه امام و وصیتنامه ایشان و انس گرفتن با گفتار و مواضع امام را، راهی برای الگو قرار دادن آن عزیز به عرش سفر کرده است..
2- فراموش نکردن تجربه حاصل شده از مذاکرات هسته ای.
این تجربه به ما می آموزد که اگر در مقابل امریکا حتی تنازل کنیم، او هیچگاه از نقش مخربش دست بر نمی دارد. با تلاش برادران فعال ما، مذاکرات به نقاط مشترکی رسید اما امریکا تاکنون در «عمل به تعهدات خود»، بدقولی و بد عهدی کرده و دبّه درآورده است. خیلی ها قبل از مذاکرات هسته ای نیز این رفتار امریکا را می دانستند و پیش بینی می کردند اما برخی نمی دانستند که حالا باید بدانند.
اگر بر فرض محال در هر زمینه ای از جمله حقوق بشر، موشکی، تروریسم، لبنان، فلسطین و هر قضیه دیگری با امریکا، بحث و مذاکره کنیم و از اصول و مواضع خود کوتاه هم بیاییم، او کوتاه نمی آید و بعد از لبخندها و تبسم ها و حرفها، در عمل اهداف خود را دنبال می کند.
3- اتحاد دولت و ملت.
هرکسی در مقاطع مختلف ممکن است از دولتی خوشش بیاید یا نیاید که البته ایرادی ندارد اما اتحاد ملت و دولت، نباید در هیچ حالتی بر هم بخورد.
البته انتقاد و مطالبه از دولت بی اشکال است و با وحدت منافاتی ندارد اما همانگونه که در زمان همه دولتها این توصیه را بیان کرده ام، باید مراقب بود نقار و کدورت به وجود نیاید و همه در مقابل تهدیدها و دشمنی ها، هم دوش و هم دل باشند. وحدت، منافاتی با عمل به وظایف قانونی قوا ندارد اما نباید با احساسات شخصی یا جناحی، همدلی و همراهی قوا را خدشه دار کرد. باید از بیان حرفهایی که «دو جریانی»، «دو قطبی گری» و «تخاصم» به وجود می آورد خودداری کرد تا دشمن، همه ایران را یکپارچه ببیند.
4- جبهه ای دیدن تقابل با امریکا.
امریکا البته در مرکز این جبهه قرار دارد اما امتداد این جبهه به جاهای گوناگون و گاه حتی به داخل کشور کشیده می شود که باید مراقب فعالیتهای همه شاخه های پنهان و پیدای این جبهه بود.
5- برجسته بودن و پررنگ ماندن خطوط فاصل با دشمنان.
برخی جریانهای داخلی با غفلت از این ضرورت، خطوط مرزی را حفظ نکردند و فاصل گذاری ها، تضعیف و کم رنگ شد اما باید مراقب باشیم خطوط مرزی با دشمنان انقلاب و امام و ملت کم رنگ نشود.
6- اعتماد کامل داشتن به وعده نصرت خدا.
مطمئن باشید آینده به کوری چشم دشمنان از آن ملت و جوانان ایران است.
مراسم بیست و هفتمین سالگرد ارتحال امام (ره) 1395/3/14